بعضی آدما بوی خوب دارن ...
حتی وقتی دورن
دلت که براشون تنگ میشه ...
بوی خوبشون تو ذهنت میپیچه
و اونقدر دلت هواشونو میکنه ...
که دوست داری محکم بغلشون کنی
داشت از تنهاییش میگفت : اما صدای بوق پشت خطی امانش را بریده بود .
یه عطر زنونه است ...
تو دانشگاه پره .. تو خیابونام هست .. ولی دیروز که درو باز کردم خورد تو صورتم ..
من از بوش میترسم .. میترسم ..
کاش بفهمی ..
... و حالا من مانده ام و من !
همه چیز از تو شروع شد ولی آنقدر درگیرت شدم که هرگز نفهمیدم روزی همه چیز بی تو تمام خواهد شد.
میدانستی به سنی رسیده ام که آسان دل میبندم و سخت دل میکنم! همین تو را وسوسه کرد اما دیگر از روی این نوشته ها مرا نشناس،فکور و صبور می نویسم اما اینگونه زندگی نمیکنم.
سخت دل میبندم ولی آسان رها میکنم دیگر نمیخواهم همه چیز با تو شروع اما بی تو پایان یابد !
میدانم خواهی آمد و خواهی خواند این ها را ... به گمانم ارزش یکبار دیگر را دارد !
امتحان کن
من بی ستارگیمو به آسمون نمیگم ....
احساس من غریبه است ، کی میدونه چی میگم ؟
اَصن زمونه میخواد کسی نمونه باهام ...
اونقدر قدم میزنم که درد میگیره پاهام
من خونه ی غرورم ...!
کسی نمیشه حالیش
خراب شه سقف خونه ، روی سر اهالیش