چار دیواری

یه لحظه میاد ... همون موقع مینویسم ...

چار دیواری

یه لحظه میاد ... همون موقع مینویسم ...

pocket money

بابا که شدم
به دخترم پول تو جیبی نمیدم
تا یواش از پشت سرم بیاد
دستاشو حلقه کنه دور گردنم
موهاشم بخوره تو صورتم
در  گوشم پچ پچ کنه
بگه بابایی بهم پول میدی ؟ داریم با بچه ها میریم بیرون ...
موهاشو بزنم کنار . ماچش کنم ، بگم برو از جیبم وردار بابایی
به خاطر دخترم هم که شده ، یه روزی بابا میشم !!

falsehood

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

otherworldiness

یکی هم که پیدا بشه بخواد باهامون راه بیاد 


تا این حال و روزه در و داغونمونو میینه میذاره میره 


أصن همه چی ریخته به هم یه وضعی شده ها ...


صبح میشه 


شب میشه 


دوباره صبح میشه ...


رایتر گذاشتن رو دنیـــــا همش کپی همدیگست . قانون کپی  رایتم که ول معطل



پ ن : ولی من با یه نخ سیگار همه اینا رو دود میکنم 





paradise

دستانت بوی نوازش میدهد .... 

شک ندارم که بی تو ، منی وجود نداشتم . زیر پایت بهشت بودن سهل است که تو در نگاهت بهشت خدایی پیداست . 

 

و من برای وصف تو در سیل واژها ها غرق شدم که تو زیباترین آیه خدا روی زمینی . 

 مادرم .... 

  

پ ن : هیچ کدوم از محبتهای مادرم رو با این نوشته ها نمیتونم جبران کنم . مطمئنم

sim$

زندگی بدون عشق بده ... 

 

اما مرگ آور نیست    

 

پ ن : یه دوستی اینو گفت

 

 

 


Unknown

گاهی آدم احتیاج داره یکی بیاد بزنه رو شونه ش بگه : "هی رفیق ! از چیزی ناراحتی ؟" اونوقت آدم برگرده بگه : "آره رفیق ، از همه چی"

بابام

بابای منم یه روزی معلم بود ...

هیچوقت نتونستم بهش بگم روزت مبارک ، یه جوراب براش بخرم حتی !

تنها یادگاریای اون دورانش فقط یه چندتا قابلمه و ظرف سالادخوری و یه قاب عکسه ...

الان رفته تو کار معامله .

احیانآ روز معامله و معامله گر نداریم ؟ من از خجالت بابام بیرون بیام

pls

با احتیاط درگیر من شو

به سنّى رسیده‌ام که به سختى دل مى‌بندم و به آسانى دل مى‌کنم.


پ ن : مخاطب خاص داره ها