چار دیواری

یه لحظه میاد ... همون موقع مینویسم ...

چار دیواری

یه لحظه میاد ... همون موقع مینویسم ...

درد

یه حرفایی هست که گفتنش دردی رو دوا نمیکنه اما نگفتنش میشه هزارتا درد تو سینه

ترس

روزی که بهت گفتم من یه آدم احساساتیم بهم خندیدی و گفتی مگه پسرام احساس دارن؟

گفتم آره من دارم ولی باورت نشد !

میخواستی زیاد خودتو درگیر من نکنی میخواستی دل نبندی . میترسیدی عاشق بشی

میترسیدی دوست داشته باشی و یکی دوستت داشته باشه

حالا که نیستی دارم تک تک لحظه های باهم بودنمونو بیاد میارم .

از اول تا آخرشو ...

از همون روزی که گفتی باورت نمیشه به جای عقلت با دلت راه اومدی

تا همین آخرین باری که باهات حرف زدم و ازت خواستم نری ولی

رفتی ...


پ ن 1 : همه آدما تو زندگیشون یه روزایی دارن که دلشون میگیره و منم یه آدمم 

پ ن 2 : راز عشق در این است که هنگام سو تفاهم فقط به این فکر نکنی که طرف مقابل چطور ناراحتت کرده در عوض به فکر راه حلی باشی که در آینده اون مشکل دیگه پیش نیاد

راز

یه حرفایی هست که فقط میتونی به یه نفر که خیلی بهش اعتماد داری بزنی اونم همون حرفو به یکی که خیلی بهش اعتماد داره بزنه اون یکیم...

و این چرخه ادامه داشته باشه تا به خودت برسه

به این حرفا میگن " راز "