چار دیواری

یه لحظه میاد ... همون موقع مینویسم ...

چار دیواری

یه لحظه میاد ... همون موقع مینویسم ...

ترس

روزی که بهت گفتم من یه آدم احساساتیم بهم خندیدی و گفتی مگه پسرام احساس دارن؟

گفتم آره من دارم ولی باورت نشد !

میخواستی زیاد خودتو درگیر من نکنی میخواستی دل نبندی . میترسیدی عاشق بشی

میترسیدی دوست داشته باشی و یکی دوستت داشته باشه

حالا که نیستی دارم تک تک لحظه های باهم بودنمونو بیاد میارم .

از اول تا آخرشو ...

از همون روزی که گفتی باورت نمیشه به جای عقلت با دلت راه اومدی

تا همین آخرین باری که باهات حرف زدم و ازت خواستم نری ولی

رفتی ...


پ ن 1 : همه آدما تو زندگیشون یه روزایی دارن که دلشون میگیره و منم یه آدمم 

پ ن 2 : راز عشق در این است که هنگام سو تفاهم فقط به این فکر نکنی که طرف مقابل چطور ناراحتت کرده در عوض به فکر راه حلی باشی که در آینده اون مشکل دیگه پیش نیاد

نظرات 6 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1391 ساعت 02:29 ب.ظ

روزی که بهت گفتم من یه آدم احساساتیم بهم خندیدی و گفتی مگه دخترام احساس دارن؟

گفتم آره من دارم ولی باورت نشد !!!
اینو من گفته بودم!!!
یاده خودم افتادم!!!
لینک کرده بودی می گفتی پسر!

الان فقط از روی آی پی میشه شما رو شناخت

یه زن سه‌شنبه 5 اردیبهشت 1391 ساعت 09:05 ب.ظ http://1-zan.blogsky.com/

سلام
منهم احساسی هستم و زیادم ازش ضربه خوردم رفیق
اما ترجیح میدم بازهم احساساتی باشم تا خشک و زیاد منطقی...
1) عجب... میفهممت... همه از اینروزا دارن... دعا میکنم واستون زود غصه سرآید...
2) عالی بود... چه راه حلی هرچند موقع ناراحتی سخته.

شاد باشی رفیق.

دلم میخواست دل سنگ بودم از این آدمایی که هیچی براشون مهم نیس از اینایی که بویی از احساس نبردن
ولی نمیشه نمیتونم

یه زن چهارشنبه 6 اردیبهشت 1391 ساعت 10:44 ب.ظ http://1-zan.blogsky.com/

متوجه هستم رفیق من.

براتون شادی آرزو میکنم.

بابک پنج‌شنبه 7 اردیبهشت 1391 ساعت 09:03 ق.ظ

تا دو سال دیگه زندگی به سمتی مبردت که دیگه اینا واست یه خاطره محو می شه. ادمی که می خواد بره میره

بابک جان من خیلی وقته که همه چیزو فراموش کردم و رفتم دنبال زندگی خودم بدون هیچ گذشته ای اما ما انسانیم بعضی وقتا با یه تلنگر کوچیک خیلی از اتقاقات فراموش شده رو بیاد میاریم.
صحبت شما هم بسیار متین . ممنون ازت

افرا پنج‌شنبه 7 اردیبهشت 1391 ساعت 07:41 ب.ظ http://maande.blogfa.com

چه قدر عاقلانه بود این راز عشق ...
من فکر میکنم این جور موقع ها یهویی همه چی میریزه به هم، اون قدر که نمیذاره کسی به چیزی فکر کنه ... تنها چیزی که به چشم میاد اینه که تو ناراحت شدی از طرف کسی که انتظار نداشتی ناراحتت کنه !!!

یه کمی گذشت لازمه که خیلی کم پیدا میشه

سیمین پنج‌شنبه 7 اردیبهشت 1391 ساعت 10:38 ب.ظ

دقت میکردی میبینی که منم!!:دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد