چار دیواری

یه لحظه میاد ... همون موقع مینویسم ...

چار دیواری

یه لحظه میاد ... همون موقع مینویسم ...

sunk

غرق شدن همیشه تو آب نیست.. تو غصه نیست.. تو خیال نیست..

آدم دوست داره گاهی تو یه آغوش غرق شه....
نظرات 6 + ارسال نظر
سیمین پنج‌شنبه 8 تیر 1391 ساعت 01:25 ب.ظ http://blackmight.blogsky.com

و بهترین جای دنیا
همین آغوش چند سانت در چند سانتیه

همون بهشت دیگه ؟ ؟ ؟

که توی یکی از پست هات ازش گفته بودی ...

یه زن پنج‌شنبه 8 تیر 1391 ساعت 08:17 ب.ظ http://1-zan.blogsky.com/

سلام
وااااای آره...چقـــــــــــــدر دلتنگم...

سلام ...

خب به فکر یکیش باش !

خوبه ها

[ بدون نام ] شنبه 10 تیر 1391 ساعت 09:14 ق.ظ

تمام این چند سال و اندی عمرم به کنار ...

من فقط به اندازه همان صدم های ثانیه ای که ،

در هوای عطر آغوشت نفس کشیدم

زندگی کردم !
.................................................................
سلام داداشی . خوبی ؟ ببین اصن نمیای به من سر بزنی .
باشه تو نیا ولی من میامو حالتو میپرسم .
راستی آبجی راحی رو یادته ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام . مگه میشه شما رو فراموش کرد . الان میام

زهرا شنبه 10 تیر 1391 ساعت 10:15 ق.ظ

یاد یه جمله افتادم:
"حس رهایی در اسارت ...
آغوش تنگ توست ...
دلم حبس ابد می خواهد!"

این جمله از کیه ؟

باید قاب گرفته شه

زیتون دوشنبه 12 تیر 1391 ساعت 12:20 ب.ظ

منم یاد ی شعر دیگه افتادم!
جغرافیای کوچک من بازوان توست...کاش تنگ تر شود این سرزمین ب من...

اگه درست بگم فک کنم اون قبلی که زهرا نوشته مال رضا کاظمیه!فک کنم!

منم فک کنم

بابک پنج‌شنبه 15 تیر 1391 ساعت 08:50 ق.ظ

این غرق شدن ها هم خطرناکه اگه بخواد مستمر باشه ضعیفت می کنه یا بهتر بگم معتادت می کنه :دی

بابک جان !!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد