چار دیواری

یه لحظه میاد ... همون موقع مینویسم ...

چار دیواری

یه لحظه میاد ... همون موقع مینویسم ...

Night

شب که میشه 


وقتی با اون پیرهن سفیده نازک میای جلوم


وقتی موهاتو برام بلوند کردی


اندامتو که زیر نور لوستر داره برق میزنه به رُخم میکشی 


دکمه های پیرهنتو یکی در میون باز گذاشتی


همون ادکلنی رو که من دوس دارم زدی


وقتی که از شدت گرمای بدنت ، شهوت منم به اوج میرسونی


بطری مشروبو که میذاری روی میز 


دوتا پیک سنگین که واسه هردومون میریزی


دستتو که میاری سمت کراواتم


منو که میکشونی به طرف خودت


تو چشمام که نگاه میکنی 

.

.

.

ترجیح میدم برم پشت پنجره یه نخ سیگار بکشم