چار دیواری

یه لحظه میاد ... همون موقع مینویسم ...

چار دیواری

یه لحظه میاد ... همون موقع مینویسم ...

rutin

خیلی مسخره است ...


تا وقتی باهاش هستی باید واسه یه لحظه دیدنش منت زمین و زمون رو بکشی 


اما ...


وقتی دیگه باهاش نیستی ، در یه روز اونقدر میبینیش که دیگه خسته میشی از دیدنش 


خیلی مسخره است ...

نظرات 6 + ارسال نظر
Nima یکشنبه 7 خرداد 1391 ساعت 07:18 ب.ظ http://darkknight.blogsky.com/

daghighan

سیمین یکشنبه 7 خرداد 1391 ساعت 07:38 ب.ظ http://blackmight.blogsky.com

از حس مسخره رسیده به تنفر!!
داشتم این روزهارو

آلما دوشنبه 8 خرداد 1391 ساعت 11:12 ق.ظ http://ghamabad.blogsky.com

اما من از وقتی رفته دیگه ندیدمش.الان۳ساله...
دلم واسه دستاش خیلی تنگه

بکشش بیرون از ذهنت از خاطره هات . نابودت میکنه
هنوزم وقت واسه عاشق شدن هست اگه احساسی مونده باشه

سیمین دوشنبه 8 خرداد 1391 ساعت 01:39 ب.ظ http://blackmight.blogsky.com

خیلی خوبه که حسشو گرفتی!همین که گنگ نبود خوبه
منم نوشته هاتو دوست دارم که می خونمت دوستم

زهرا دوشنبه 8 خرداد 1391 ساعت 09:59 ب.ظ http://maande.blogfa.com

یه ضرب المثلی هست در این رابطه ... بعد من هر چی فکر میکنم یادم نمیاد !

انگار همه چی باید اونجوری باشه که آدم دوست نداره !!!

منم هرچی فک میکنم اون ضرب المثل یادم نمیاد
ولی اینو دقیقاً درست گفتی همه چی اونجوری میشه که آدم دوس نداره

یه زن سه‌شنبه 9 خرداد 1391 ساعت 12:00 ق.ظ http://1-zan.blogsky.com/

سلام

اوهوووم... و چقدر زجر آوره دوباره دیدنش...

مسخره ست... کار دنیا اصلا مسخره ست رفیق.

کلاً عزیزم دنیا مسخره است ... کلاً

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد