چار دیواری

یه لحظه میاد ... همون موقع مینویسم ...

چار دیواری

یه لحظه میاد ... همون موقع مینویسم ...

Finish .....

و بالاخره من با کوله باری از خستگی و کوفتگی و کلکسیونی از خاطرات خوب و بد و روزایی که خودمم نفهمیدم چجوری شب میشد چجوری دوباره روز میشد به خونمون برگشتم ..... 

 

چه استقبالی از من شد مرسی مرسی مرسی !!! 

 

آوه ه ه ه ه  خیلی خستمه میرم چند روزی بخوابم  

نظرات 2 + ارسال نظر
بابک یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 02:10 ب.ظ

حسته نباشی دلاور
می گم - سرکار استوار کلاهت کو؟

ممنون بابک خان . خسته که نگو ! داغونم
الان فقط خواب میچسبه ؛ راست میگیا کلاهم کو ؟؟

سارا چهارشنبه 16 فروردین 1391 ساعت 12:25 ب.ظ http://mikhahamtanhabasham.blogsky.com

به به چه عجب!!!!
مرسی که به منم سر زدی
دوباره میام و مینویسم
چند وقتیه گرفتار روزگارم !!!
ولی میام


منتظرتونیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد