چار دیواری

یه لحظه میاد ... همون موقع مینویسم ...

چار دیواری

یه لحظه میاد ... همون موقع مینویسم ...

زمونه

دلم گاهی میگیرد .. 

دلم گاهی از زمانه میگیرید .. 

دلم گاهی از این زمانه میگیرید .. 

این دلم گاه گداری مثل تموم دلهای تنهای دنیا میگیره ، وقتی ام میگیره میره میشینه یه گوشه دنج و خلوت و بی هیاهو ، زل میزنه به پنجره ، همون پنجره که وا میشه به سمت قدیما ، همون روزا که بچه تر بودم . بابام منو بغل میکرد میبرد در مغازه هرچی که میخواستم برام میخرید  

همون قدیما که مامانم یه بغچه نون و پنیر و گردو از تو خونه برمیداشت و باهم میرفتیم پارک ، من بازی میکردم مامانم برام دست تکون میداد . بعد که خستم میشد سرمومیذاشتم تو کنار مامانم میخوابیدم رو چمن ها آسمونو نگاه میکردم  

دلم با خودش میگه کی اون روزا رو ازت گرفت ؟ من میگم زمونه ! 

دلم میگه میخوای دوباره بریم همون زمونه ؟ من میگم از خدامه ! 

دلم میگه ولی دیگه نمیشه ! 

دلم گریه اش میگیره ! منم گریه ام میگیره . هردومون بغض کردیم تو این 4 دیواری  

"من و دلم ، دلمون واسه اون روزا تنگ شده " 

زمونه هم که این روزا مثل سنگ شده

نظرات 15 + ارسال نظر
تو شنبه 24 مهر 1389 ساعت 06:29 ب.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

دلتان گشاد باد...

بابک یکشنبه 25 مهر 1389 ساعت 09:00 ق.ظ

نبینیم غمتو برادر
امیدوارم که از جدا بشی از این ناراحتی

غم نیست بابک خان . دلتنگیه !

امی یکشنبه 25 مهر 1389 ساعت 11:34 ق.ظ http://www.shelakhteh.blogsky.com

سلام این دل تنگیاواسه همه هست
دوزخ شهریست که همه می خواهند به عشق خود برسند اما کسی نمی خواهد کمی هم به عقل خود برسد ۰(اپم)

من یکشنبه 25 مهر 1389 ساعت 01:23 ب.ظ http://chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

دلت وا...

دلم چی ...
من از این جا خالی ها خوشم نمیاد . واضح بگید

خورشید یکشنبه 25 مهر 1389 ساعت 02:30 ب.ظ http://sn20.wordpress.com

درویشی را گفتند جمله ای بگو که در لحظات غمگینی شادم کند و در لحظات شادی غمگینم کند گفت بگو این لحظه هم میگذرد...پس دوست من این روزا هم میگذره..مگه نه؟؟؟ اون روزا تموم شد قدر الان رو بدون که بعد ها حسرتشو نخوری...

ممنون که امید میدی

علی یکشنبه 25 مهر 1389 ساعت 02:38 ب.ظ http://www.ali-lover747.blogfa.com

سلام ممنون که بهم سر زدی

دخمل شیطون یکشنبه 25 مهر 1389 ساعت 05:39 ب.ظ http://omidoloumi.blogsky.com


ایول داره استقلال
درضمن من استقلالیم یه پارتی بازی باید میکردی زودتر لینک میکردی

من که نمیدونستم اما از این به بعد بیشتر هواتو دارم

یگانه یکشنبه 25 مهر 1389 ساعت 07:31 ب.ظ http://180-daraje-khande.blogsky.com/

تو هم کشتی مارو با دلت

اپم

غریبه ای !

http://hofop.blogsky.com یکشنبه 25 مهر 1389 ساعت 10:51 ب.ظ

خوش به حال دلت!کارِ ما که ازین حرفام گذشته

حسینی دوشنبه 26 مهر 1389 ساعت 07:55 ق.ظ http://hosaini.blogsky.com

سلام دوست گرامی من !
خدمت سربازیت به سلامتی ان شاءالله
وبعدش عروسیت مبارک وماه عسلت شیرین
این شعر هم تقدیمت :

عروسی از داما حاضر جواب پرسید:

نوعروسی زصفا گفت شبی باداماد

نام این مه چه کسی ماه عسل بنهاده است؟

داما گفت:

گفت دامادبه لبخند جوابش کاین ماه

ماه غسل است ولی نقطه آن افتاده است

دومادمون کردی همین الانا

مینا دوشنبه 26 مهر 1389 ساعت 08:27 ق.ظ http://myimmortal.iranblog.com/

غصه نخوریا دوست جوندنیاست دیگه کاریش نمیشه کرد راستی ببخشید که خیلی کم پیدام بخدا انقده سرم شلوغه ولی در کل بهت سر میزنم در باره جواب نظرات دوستان هم باید بگم که همه رو با دقت می خونم ولی به جون خودت وقت نمیکنم که جواب بدم همیشه به یاد همه هستم مرسی که بهم سر میزنی امیدوارم که این پیله تنهایی رو بشکنی

مرس از تو . اما نمیشه شکست این پیله رو

نونوچه دوشنبه 26 مهر 1389 ساعت 04:53 ب.ظ http://nonoche.blogsky.com

یووووووووووووووووووووووووهوووووووووووووووووووووو دیگه فامیل شدیم شرمنده که دیر اومدم اینجاااااا این روزا سرم خفن مثبت گرمه
اوه اوه اوه واااااااااااااااااااااااااااااای از دست این زمونه... اتفاقا ما هم تو نونوچه ستان یه همچین اجنبی رو داریم اسمش زمان نونو ست اه اه اه زمان نونو چه عرض کنم... دیو اونم نه سپید از نوع سیاهش... گودزیلای دو سر... گاو خونی... هر وقت تو نونوچه ستان پارتی می گیریم این هشت پای غولچه همه غذاهای پارتی رو می خورهدریغ از یه دونه برنج دانه بلند محسن واسه ما نگه داره الهی به زمین گرم بخوره این زمان نونو فکر می کردم فقط تو داهات ما مصیبت زمانی وجود داره نگو که تو داهات شما هم هست

خوش بحالت که اینقدر دلت خوشه

aniyeta دوشنبه 26 مهر 1389 ساعت 06:11 ب.ظ

زمونه بعضی وقت ها خیلی بی رحم میشه

همیشه بی رحمه

[ بدون نام ] سه‌شنبه 27 مهر 1389 ساعت 11:46 ب.ظ

با سلام
دل گرفتن یه جورایی مخصوص انسانه ... نه بده به نظرم نه خوبه / اگه بمونی دراون بد میشه ولی اگر یه مرحله گذار باشه خوبه چون یه نوع توقفه که بهت فرصت میده به خودت بیاندیشی / هیاهو ها رو کنار بزنی ... و از نو خودتو راه بندازی ...
من در همچین موقعیتهایی خودمو با سکوت و فکر کردن و چند قطره یا شایدم چند لیتر اشک -ترجیجا اگه میسر باشه در حرم امام رضا -ری استارت میکنم ... فکر کردن این امکان و بهت میده مشکل و شناسایی کنی و راه حلشو پیداکنی ضمنا یه دوست امین و درعین حال چیز فهم هم میتونه بدرد بخوره خیلی زیاد ...
یه توصیه
اگه خواستی در موقعیت های دل گرفتگی ات فکر کنی یادت باشد دوست من حتما به خوبها و قشنگی های زندگی هم بیاندیش ... همون نیمه پر لیوان که اکثر ازهمون اول ما میریزیمش دور

این کامنت جای هیچ صحبتی رو باقی نمیذاره . دلم میخواست خودخواهانه این کامنت رو تائید نمیکردم و واسه خودم نگه میداشتم چون خیلی بی ریا نوشته بودی
ممنون از محبتت اما دلگیرم که چرا هیچ نشونی از خودت نذاشتی
غریبه بازم اینجا بیا

لیلا پنج‌شنبه 29 مهر 1389 ساعت 01:26 ب.ظ http://www.deyar.blogsky.com

چندان هم غریبه نیستم می شناسید

شما صاحب اختیارید . معذرت میخوام که نشناختم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد